به گزارش توليد ايرانی؛ در نبود هیچ راهبرد مشخصی در حوزه صادرات گاز، خبرهایی درباره توجه وزارت نفت به الانجی شنیده میشود. با وجود استدلال کارشناسان مبنی بر غلط بودن ورود ایران به الانجی به صورت گسترده، اما برخی افراد همچنان به فکر القای این تفکر اشتباه هستند که باید به سمت الانجی حرکت کرد.
توجیهاتی که برای این موضوع تراشیده میشود از جنس همان توجیهاتی است که برای قرارداد پرحاشیه ایران اف الانجی ارائه شده بود. مدافعان اینگونه صادرات گاز، قطر و استرالیا را مثال میزنند که با سرمایهگذاری گسترده وارد بازار الانجی شدند و ایران در این فقره دچار عقبماندگی است.
مقایسه درست
چنین مقایسههایی از اساس باطل است؛ چراکه هر یک از دارندگان ذخایر گاز طبیعی با توجه به مؤلفههای مهمی همچون بازارهای هدف، موقعیت جغرافیایی، تعداد همسایگان، نقش گاز در امنیت ملی و... راهبردهای مختلفی را برای صادرات گاز انتخاب میکنند. به عنوان نمونه کشور قطر راهبرد صادراتی خود را روی الانجی بنا کرده است؛ چراکه مجبور است برای صادرات گاز خود به این سمت حرکت کند. این کشور بر خلاف کشورهایی مانند ایران، روسیه، ترکمنستان، آذربایجان و... ازتعدد همسایگان سود نمیبرد و به دلیل دسترسی آسان به آبهای آزاد، گاز طبیعی خود را مایع کرده و صادر میکند.
این کشور حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب تولید گاز دارد و با توجه به جمعیت ۶ /۲ میلیون نفری خود، قاعدتاً بازار مصرفی در داخل ندارد و مجبور است گاز خود را صادر کند. جز خط لوله دلفین که کمتر از ۵۰ میلیون متر مکعب گاز را به امارات صادر میکند، گاز این کشور در تأسیسات گازی به الانجی تبدیل و صادر میشود.
استرالیا نیز به همین شکل است؛ کشوری در قارهای دورافتاده که برای گاز خود چنین استراتژی را انتخاب کرده و آن را به صورت الانجی صادر میکند، اما در مقابل بیش از ۹۰ درصد گاز خود را از طریق خط لوله صادر کرده و آذربایجان و ترکمنستان نیز از این استراتژی برای صادرات گاز بهره میبرند.
اینکه عنوان شود ایران باید تمرکز خود را بر الانجی قرار دهد، یک خطای راهبردی و نشان از یک برداشت سطحی از مقوله گاز و ژئوپلتیک انرژی است. ایران با ۱۵ کشور مرز خاکی و دریایی دارد که اغلب این کشورها نیازمند گاز هستند. ایران و قطر دو کشور منطقه هستند که ذخایر بالای گاز دارند درست برخلاف سایر کشورها که از این موهبت بهرهمند نیستند.
نیاز کشورهای همسایه نشان میدهد سالانه بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیارد مترمکعب میتوان صادرات گاز به این کشورها داشت که این میزان را از طریق خط لوله و با هزینه کمتری نسبت به الانجی میتوان صادر کرد.
الانجی یا خط لوله؟
متأسفانه راهبرد مشخصی درباره انتخاب کدام روش برای صادرات گاز وجود ندارد؛ افرادی که معتقدند الانجی گزینه بهتری است، باید به این نکات توجه کنند که تکنولوژی مایعسازی گاز در دست امریکاست و، چون کاربرد دوگانه دارد، هیچگاه این تکنولوژی در اختیار ایران قرار نخواهد گرفت. ضمن آنکه در دوره اصلاحات سه طرح بزرگ الانحی تعریف شد که از این سه طرح، تنها ایران الانجی اجرا شد، اما به دلیل تحریمها، شرکتهای غربی از ادامه همکاری عقب کشیدند و حتی توربینهای این پروژه حتی پس از برجام به ایران تحویل داده نشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که با توجه مزیت ایران در برخورداری از همسایگان نیازمند گاز، خط لوله برتری عمیق و بزرگی نسبت به الانجی دارد. اصولاً خط لوله یکی از مؤلفههای قدرت در سیاست خارجی است و این موضوعی است که متأسفانه با وجود اهمیتش، مورد غفلت واقع شده است درست بر عکس الانجی که چنین قدرتی ندارد.
در صادرات گاز توسط خط لوله، کشور صادرکننده، گاز را با فرمولی مشخص و در قرارداد بلندمدت – معمولاً ۲۵ ساله – به خریدار میفروشد، این به معنای نفوذ راهبردی در بازارهای هدف است، درحالیکه چنین امتیازی در الانجی وجود ندارد. گرچه بازار الانجی به پیشرفتگی بازار نفت نیست، اما بیشباهت هم نیست، در این بازار محمولههای گاز مایع در قالب قراردادهایی خرید و فروش میشود و با توجه به اینکه بیش از ۱۰ کشور تولیدکننده الانجی هستند، نبود یک فروشنده موجب میشود خریدار به سراغ فروشندگان دیگر برود.
این بدان معنی است که با الانجی نمیتوان از این فرصت برای چانهزنی سیاسی و اقتصادی با کشور خریدار بهره برد، درست برخلاف خط لوله که کشور فروشنده گاز، یگانه تأمینکننده انرژی موردنیاز خریدار خود است. مانند کاری که روسیه در اروپا انجام میدهد و با وجود تلاشهای امریکا برای کاهش نفوذ اقتصادی و حتی سیاسی روسیه در اروپا، مسکو برای افزایش صادرات گاز به قاره سبز مسیرهای دیگری را در دستور کار قرار داده است.
البته روسها وارد بازار الانجی نیز شدهاند و امریکا نیز طرحهای بزرگی را دراینباره در دست اجرا دارد، اما این بدین معنی نیست که روسها در حال تغییر استراتژی خود هستند. ایران چه در خط لوله و چه در حوزه الانجی از موقعیت جغرافیایی ممتازی برخوردار است، اما اولویتها را نباید فراموش کرد. خط لوله بهترین و اصلیترین راهبردی است که سیاستگذاران کشور در سطح کلان باید با تأکید بیشتری دنبال کنند، هرچند که کمی دیر شده است. پیگیری صادرات گاز از طریق الانجی هم زمانبر و هم نیازمند سرمایهگذاری کلان است که صرفه اقتصادی ندارد، ضمن آنکه هیچ امتیاز مثبتی برای ایران ندارد.
پیوند زدن استراتژیک مزیتهای کشور با نیازهای مصرفی همسایگان، ضرورتی است که هیچگاه در الانجی دیده نمیشود و بهتر است این موضوع از اولویت خارج شود.