توليد ايرانی: علیرضا نبی 51 ساله دارای تحصیلات دکتری اقتصاد بینالملل، به قول خودش بچه فقر است و در کودکی در چهارراههای مشهد روزنامهفروش و واکسی بوده است، دو برادر معتاد داشته که به همراه مادرش در دوران کودکی بارها برای ملاقات آنها به زندان رفته است. در کوچههای تنگ و باریک محلهای فقیر نشین در مشهد مقدس بزرگ شده و طعم تلخ سختی های زندگی را با تمام وجودش درک کرده است.
این کارآفرین اجتماعی که امروز افراد بزهکار اجتماعی و دارای سوء پیشینه را در کارخانهاش استخدام میکند میگوید: به علت عدم توانایی در پرداخت اجارهبها در دوران کودکی، روزی صاحب خانه اسباب و وسایل منزلشان را به کوچه میریزد، در آن زمان مادرم از ترس آبرو من و خودش را در زیر چادرش پنهان کرد در حالی که بدنش میلرزید و صدای تپش شدید قلبش به گوشم میرسید در زیر همان چادر مشکی مادرم قسم خوردم که در زندگی به فردی قدرتمند تبدیل شوم.
نبی میگوید، که درد و رنج زنان سرپرست خانوار را خوب میفهمد چون در دوران کودکی دیده است که چگونه مادرش به تنهایی برای گذراندن امورات خود و چند فرزندش زجر میکشیده است.
ا
ین کارآفرین میگوید، پدر داشتم اما خاطرهای جز کتک خوردن از او ندارم، پدرم فقر فرهنگی داشت و ما فقر اقتصادی، مادرم سواد نداشت اما روح بزرگی داشت و در سختترین شرایط به فرزندانش درس زندگی میداد. بخشندگی را از مادرم وقتی یاد گرفتم که روزی به من گفت تمام آنچه را در طول یک روز سخت کاری از فروش روزنامه بدست آورده بودم و تنها دارایی خود و خانوادهام بود به مادر و فرزندی که در کنار خیابان بیکس و تنها مانده بودند ببخشم.
نبی روزگار کودکیاش را در حسرت خوردن یک وعده غذای کامل گذرانده است، بطوری که نقل میکند گاهی اوقات مادرش وقتی دیگر هیچ چیزی برای خوردن فرزندانش پیدا نمیکرد آنها را به یکی از میدانهای شهر مشهد میبرده و به آنها میگفته است که از علفهای دور میدان بخورند. به قول خودش مادرش فرزندانش را به چرا میبرده است.
روزگار جوانیاش مصادف میشود با اوایل انقلاب همان زمانی که مساجد معنای واقعی خود را به عنوان خانه خدا داشته است، همان زمان که مساجد هیات امنایی جوان و فرهیخته که افقها را میدیدند داشت. مسجد با شروع جنگ آنها را به جبهه اعزام میکند و درس تزکیه نفس را در جبهه میآموزند.
این کارآفرین بعد از جنگ دوبار از ایران خارج میشود اما به کشور باز میگردد تا اولین جرقه تاسیس کارگاهی برای اشتغال زنان سرپرست خانوار در سال 83 به ذهنش میرسد. سرمایه اولیه شروع کار را با فروش خانهای که از مادرش به یادگار مانده را تهیه و با استخدام 15 زن سرپرست خانوار کار
تولید زیتون پرورده را در مشهد آغاز میکند و این کار را آن قدر ادامه میدهد که امروز با 3 کارخانه و بیش از 200 کارگاه در مشهد، طوس، محمود آباد و مینودشت برای هزار نفر زنان و کودکان بدسرپرست و بیسرپرست و افراد دارای سوء پیشینه اشتغال ایجاد کرده است.
نبی که تولیداتش را با برند آرشیا روانه بازار میکند علاوه بر توزیع داخلی به 5 کشور جهان هم محصولاتش را با کمک خیرین و NGO ها صادر میکند.
وی در حال راهاندازی کارخانه چهارم در مشهد است که با راهاندازی این کارخانه 192 نفر مشغول به کار خواهند شد. نبی همچنین هزار و 1800 نفر از تمام زندانهای کشور در صف اشتغال دارد.